جدول جو
جدول جو

معنی پی گذار - جستجوی لغت در جدول جو

پی گذار
پی گذارنده پایه گذار بنیان نهنده، قدم گذارنده، جای عبور محل گذاشتن قدم معبر: بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود سرای حاسد تو پی گذار آتش و آب. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
پی گذار
پی گذارنده، پایه گذار، بنیان گذار
تصویری از پی گذار
تصویر پی گذار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی گذاری
تصویر پی گذاری
عمل پی گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گدار
تصویر بی گدار
بی معبر، احتیاط نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسگذار
تصویر پاسگذار
سپاسگزار، شکور، شاکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایگذار
تصویر پایگذار
دست مرد، مددکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق گذار
تصویر حق گذار
داد گذار دادگر، سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط گذار
تصویر خط گذار
خامه زن (خامه قلم)، نیزه ور
فرهنگ لغت هوشیار
رونده راهرو: باد بهار بین که چو فراش خانگی در دشت و کوه شدن بگه صبرپی سپار. (این یمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از می گسار
تصویر می گسار
باده گسار، باده خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی سپار
تصویر پی سپار
رهسپار، رونده، راهرو، پی سپارنده، برای مثال باد بهار بین که چو فراش چست خاست / بر دشت و کوه شد به گه صبح پی سپار (ابن یمین - ۸۳)، پاسپار
پی سپار کردن: لگدمال کردن، پایمال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از می گسار
تصویر می گسار
باده خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سپار
تصویر پی سپار
((پِ یا پَ. س ِ))
رونده، راهرو
فرهنگ فارسی معین
تعقیب کننده دنبال گیرنده، آنکه رد پای کسی را دنبال کند رد زناثر شناس: چون سرافه بن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گیری هول بود، اصرار ورزنده مصر، مداوم دنباله دار: درین راه کوششهای پی گیری از طرف دانشمندان بعمل می آید
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله دار. یا گندم و آرد پی دار. که ریع بسیار دارد صاحب ریع. یا گوشت پی دار. دارای قوت دارای پی و عصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیر
تصویر پی گیر
دنبال کننده
فرهنگ فارسی معین
پس روی متابعت تبعیت اقتدا اقتفا: آنچه شرط شده بر من (مسعود) درین بیعت از وفا و دوستی و نصیحت و پیروی و فرمانبرداری و همراهی و جد و جهد عهد خداست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیگار
تصویر پیگار
پیکار
فرهنگ لغت هوشیار